وبلاگ داستان وشعر

داستان و شعر های طنز

وبلاگ داستان وشعر

داستان و شعر های طنز

دوست خوب من

شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۷ ق.ظ

..
من یک دوست خیلی خوب دارم! نه اینکه فقط یک دوست داشته باشم ولی این دوست خیلی خوب من واقعاً منحصربه‌فرد است.
اول باهم همکار بودیم و بعد متوجه نقاط مشترکی بین خودمان بود شدیم و همکاری صمیمانه‌تر شد و ناگهان به خود آمدیم و دیدیم شده‌ایم دو دوست خوب، دو یار، دو همراه که واقعاً در زمان مشکلات و سختی‌ها می‌توانیم روی یکدیگر حساب کنیم و در خوشی‌ها کنار هم باشیم.
ما علایق مشترک زیادی داریم. شعر، آثار ادبی، تاریخ، عکاسی از طبیعت همه نقاط مشترکی است که باعث شد روزبه‌روز به هم نزدیک‌تر شویم. هیچ‌کدام از نگاه کردن به مناظر طبیعی و عکاسی و شعر خواندن خسته نمی‌شویم.
چند وقت پیش کسی به من گفت: چطور شما دو نفر این‌قدر باهم صمیمی هستید شما دو نفر که خیلی متفاوتید؟
این جمله باعث شد من کمی در مورد خصلت‌ها و ویژگی‌های اخلاقی خودم و دوست خوبم دقیق شوم. راست می‌گفت. ما خیلی متفاوت هستیم.
من آدم پرحرف و پرسروصدایی هستم و دوستم یک آدم ساکت و کم‌حرف. من احساساتم را خیلی راحت بروز می‌دهم اگر از چیزی خوشحال شوم می‌گویم و بلندبلند می‌خندم و اگر ناراحت شوم درست مثل بچه‌ها می‌نشینم و گریه می‌کنم، ولی دوستم نهایت خوشحالی خود را با یک لبخند نشان می‌دهد شاید باور نکنید ولی من در این چند سال صدای خنده او را نشنیده‌ام و گریه که اصلاً حرفش را نزنید او بسیار محکم‌تر از این حرف‌هاست.
من دوست دارم هر موضوعی را بابیان کوچک‌ترین جزئیاتش تعریف کنم و دوستم فقط نکات مهم و کلیدی را مطرح می‌کند.
وقتی به هم پیام می‌دهیم من می‌نویسم و می‌نویسم و کلی شکلک و برچسب ضمیمه مطالبم می‌کنم ولی پیام‌های او کوتاه و مختصر و مفید است.
او عاشق کوهنوردی است ولی من از ارتفاع می‌ترسم! البته من از خیلی چیزها می‌ترسم و ارتفاع یکی از آن‌هاست ولی او شجاع است. تغییرات همیشه من را مضطرب می‌کند ولی او آرام است و به اوضاع مسلط. وقتی در خانه مشغول کار هستیم من دوست دارم همه‌چیز مرتب و منظم باشد ولی او خانه را زیرورو می‌کند و کارش را انجام می‌دهد و بعد شروع می‌کند به مرتب کردن.
او عاشق تنقلات است و من از هله هوله خوردن خوشم نمی‌آید. او دوست دارد لباس و مانتو و کفشش آخرین‌مدل باشد ولی من چندان پیرو مد نیستم.
خلاصه وقتی فکر کردم دیدم ازاین‌دست تفاوت‌ها زیاد است و خودم هم حیرت کردم چگونه ما دو انسان متفاوت این‌قدر از باهم بودن لذت می‌بریم و در کنار یکدیگر شاد و آرام هستیم. شاید باور نکنید ولی هر وقت مشکلی برای هرکدام از ما به وجود بیاید، کمی هم‌صحبتی و هم‌نشینی می‌تواند دنیایی از آرامش را به ما هدیه دهد. سرتان را درد نیاورم این مسئله تفاوت‌ها چند روزی ذهنم را مشغول کرده بود که ناگهان پاسخ سؤالم را یافتم. علت صمیمیت بی‌حد ما احترام گذاشتن به عقاید یکدیگر بود. ما دو نفر هیچ‌گاه تلاش نکردیم عقاید و خصلت‌های دیگری را تغییر دهیم، صحبت‌های ما محلی برای نشان دادن اطلاعاتمان نبود، ما دوست داشتیم در کنار هم باشیم و از بودن با یکدیگر لذت می‌بردیم و انرژی می‌گرفتیم، در یک جمله ما هرکدام دیگری را همان‌طور که بود دوست داشتیم و با تمام تفاوت‌ها همدیگر را پذیرفته بودیم.
با خودم فکر کردم شاید این مهم‌ترین اصل در دوستی و ارتباط افراد با یکدیگر باشد. اینکه هرکس، دیگری را همان‌طور که هست بپذیر و دوستش داشته باشد و هرگز کسی را به دلیل خصایص اخلاقی تحقیر نکرده و تلاش نکند او را تغییر دهد.
شاید این بهترین راه برای پیدا کردن دوستانی خوب باشد که بزرگ‌ترین گنج محسوب می‌شود. امتحان کنید مطمئن باشید ضرر نخواهید کرد.
سعیده شریفی

۹۵/۱۲/۰۷
سید محمدرضا حسینی راکد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی